عاشقانه های ادبی

متن مرتبط با «من و خدای خودم» در سایت عاشقانه های ادبی نوشته شده است

خدای من و مادرم

  • مادرم نماز می خواند و من آواز !....عقایدمان چقدر فرق دارد !او خدای خودش را دارد منم خدای خودم را !خدای او بر روی قانون و قاعده است و از قدیم همین بوده !خدای من بر اساس نیازم و تجربیاتم است و هر روز کامل تر از دیروز است !او خدا را در کنج خانه و معجزه می بیند !من خدا را در آسمان ها و درون خودم ! در قطره ای باران ، بغض هایی پر از اشک ، در شادی از ته دل ! در ثانیه به ثانیه زندگیم !او جلوی خدایش سجده میکند !ولی من در آغوش خدایم آرام میگیرم !نمی دانمخدای من واقعی تر است یا او !دین من بهتر است یا او.. ,خدای من و یوسف یکیست,خدای,وقتی خدای من شدی,خدایا منو ببخش,خدایا من وبکش,خدای من من و قلب کوچکم,خدای من خدای خوب و مهربان,وای خدای من,وبلاگ خدای من,من و خدای خودم ...ادامه مطلب

  • به یاد فروغ

  • انگار (( اسیر )) شده بودیمیان پنجره ای که به (( دیوار )) می رسیدکه (( عصیان )) نمودی برای                               (( تولدی دیگر ))تا ما (( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ))** شعر از حمید رضا رجبی ** ,به یاد فریدون فروغی,آهنگ به یاد فریدون فروغی ...ادامه مطلب

  • تکرار دوباره من

  • باورت بشود يا نهروزی می رسدکه دلت برای هيچ‌کس به اندازه من تنگ نخواهد شدبرای نگاه کردنم، خنديدنم و حتی اذيت کردنمروزی خواهد رسيد که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بودمی دانم روزی که نباشم هيچ‌ کس تکرار من نخواهد شد., ...ادامه مطلب

  • یک غروب

  • غزلی از حمید رضا رجبی دو زﺧﻢ در ﭼﺎرﻗﺪت ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﻳﻚ ﻏﺮوب  و دﺷﻨﻪﻫﺎ ﻣﻘﺎﺑﻠﺖ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﻳﻚ ﻏﺮوب  ﺻﻠﻴﺐ ﺷﺪ ﺑﻪ آﻳﻨﻪ، ﻋﺮوﺳﻚ ﺧﺪای ﻧﻮر  ﻛﻪ ﺗﺎﺑﺶ ﻏﺮورﻣﺎن ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﻳﻚ ﻏﺮوب  ﺳﺘﺎره در رگِ ﻫﻮا، ﻧﻔﺲ ذﺧﻴﺮه ﻣﻲﻛﻨﺪ  ﺳﭙﻴﺪه دم ﻛﻪ ﻋﻬﺪ ﺗﻮ ﮔﺴﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﻳﻚ ﻏﺮوب  و ﻗﻄﺮهﻫﺎ ی زﺧﻢ ﺗﻮ ﭼﻜﻴﺪه از ﻟﺒﺎن ﻣﻦ  ردﻳﻒ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﻳﻚ ﻏﺮوب ,یک غروب سرد سرد,یک غروب عاشقانه,غروب یک روز بهاری,تو یک غروب غم انگیز,مثل یک غروب تنها,یاد دارم یک غروب,یک روزی تنگ غروب آسمون,فرض کن یک غروب بارانیست,یاد دارم یک غروبی سرد سرد,غروب یک روز پاییزی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها